خروج اضطراری

فـایراگزیت (fireexit) یعنی خروج اضـطراری
به هنگام آتش.

f4designer@gmail.com
f4designer@hotmail.com

نویسندگان
مسجد خوب و باصفاییست
حال و هوای خوبی دارد.جمعیت زیادی می آیند.صفوف نمازش شلوغ است و امام جماعت خوبی دارد.
گاهی هم پذیرایی های جالبی دارند.
دیوارهای بلندی دارد و سقفی که تکیه بر ستونهای گردش دارد.
توفیق اجباری بود که تصادفا نزدیک کتابخانه هم بود.
زمان زیادی برای کنکور،کتابخانه شده بود پاتوق و حسابی درس میخواندیم
معمولا بعد از کتابخانه با رضا و سعید برای نماز مغرب و عشا میرفتیم به مسجد.
از کوچه ای که همیشه صدای پچ پچ کردن ها و شوخی ها و خنده هایمان را میشنید و همیشه آرام بود.
آن موقع ها تقریبا هرشب کیک و شیرگرمشان ردیف بود و ما کلی حال میکردیم.
آقا هم قرائت جالبی داشتند و نمازش با صفا بود.
شب های خوب و خاطره سازی بودند
اصلا گاهی کتابخانه را تا آخر میماندیم که بعدش به آن مسجد برویم
وگاهی نماز را تا آخر میماندیم تا به شیر و کیکش برسیم-شیر و کیک را بعد از سخنرانی آقا میدادند-.
بین دو نماز که ملت سرگرم نافله و ذکر و تسبیحات میشدند رضا و سعید چشم میدوختند به قاب های کاشیکاری شده ی دیوار مسجد که طرحی متقارن داشتند و دنبال تفاوت ها میگشتند.
این گل با گل متقارنش فرق دارد.آن ساقه را نقاش رنگ نزده.آن گل سه تا گلبرگ دارید اینیکی چهارتا.
هر کس تفاوت بیشتری پیدا میکرد برنده میشد و جایزه اش پز باهوشتر و تیزبین تر بودن بود.
یادش بخیر.
مینویسم و سر تکان میدهم.
---
اما امروز من برنده شدم.
نشستم تمام تفاوت ها را پیدا کردم.
تفاوت ها را مرور که میکنم آه میکشم:
دیگر به آن کتابخانه نرفتم
دیگر با رضا و سعید به آن مسجد نرفتم
دیگر با کسی در آن کوچه ها نخندیدم.
دیگر طعم شیر و کیک را نچشیدم.
دیگر تمام دیوارهای داخلی مسجد را آجر نما کردند و تمام تفاوت هارا کندند.
--
من برنده شدم.
تمام ذهنم را باید آجرنما کنم.
  • ...reza

نظرات  (۱۳)

خیلی قشنگ بود لذتش بردیم
آیامثل این پیرزن هستیم؟
سلام
_¶¶¶¶¶¶______¶¶¶¶¶¶
__¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶__¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
_¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶____¶¶¶¶
¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶____¶¶¶¶
¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶__¶¶¶¶¶
¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ _¶¶¶¶¶
_¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
___¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
_____¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
_______¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
_________¶¶¶¶¶¶¶¶
___________¶¶¶¶
____________¶¶
_____________¶
____________¶
___________¶
دوست______¶
________¶__¶¶¶_________¶¶¶
________¶_¶___¶_¶¶¶¶¶_¶___¶
______¶__¶__¶__¶_____¶__¶__¶
خوبم__¶___¶_¶¶¶_________¶¶¶_¶
_____¶___¶_________________¶
______¶___¶_______________¶
______¶¶___¶__¶¶_____¶¶__¶
_____¶__¶__¶__¶¶_____¶¶__¶
_____¶__¶__¶_____¶¶¶_____¶
__¶___¶_¶____¶___¶___¶
___¶______¶___¶¶¶___¶
______¶______¶¶_____¶¶
_______¶_______¶¶¶¶¶__¶¶
________¶______________¶
________¶¶¶¶___________¶
بیامنتظرم_____¶________¶____¶
_______¶¶¶___¶_________¶____¶
_____¶___¶¶¶¶________¶¶¶¶__¶
______¶______¶_______¶_____¶_¶
______¶______¶______¶______¶¶
______¶_______¶_____¶______¶
______¶_______¶¶¶¶¶¶_______¶***
نظر نشه فراموش
خواندم مسجد خوب و باصفایی است و یکهو زیر لبم یا شاید هم توی دلم گفتم "امیرالمومنین" است... اگر چیز دیگری بود حتما بدجوری توی ذوقم می خورد...اسم رضا را هم که آوردی پشت بندش کاشی ها و نقش و نگار محراب آمد توی سرم.
ختم پدر دوستم که رفتم ظاهر جدیدش را دیدم ، فرصت نکردم ببینم نمازش چطوری است یا هنوز بساط شیر گرمشان به پاست...
...آخرش ولی کار خودت را کردی،نه؟
بیا برویم یک جای دیگری،مسجدهایی هست،کاشی هایی هست،بهشت را محصور دارند.نه که من آدم این حرف ها باشم ولی خب...کی بدش می آید بنشیند نقاشی بکشد...آجرهای ذهنی را نقاشی کنیم ببینیم کی باهوش تر است
پاسخ:
اما هروقت شد میرویم جای دیگری
  • امیر رضا خشنودی
  • سلام
    قبلا وقتی میومدم تو وبلاگت اصلا حال نمیکردم ولی با این خیلی حال کردم آفرین قشنگ بود
  • فروشگاه خرید ساکس آنلاین
  • سلام دوست من. واااای خیلی خوشحالم که با وبت آشنا شدم . میشه باهم تبادل لینک کنیم؟فروشگاه خرید ساکس آنلاین http://ft91.blogfa.com/ اینا اطلاعات من لینک کردی حتما خبرم کن تا با افتخار بلینکمت. فدات.
    یادش بخیر
    بعد نماز پاتوق کنار بخاری ته مسجد روبرو کفشداری بود
    تو اون هوای سرد شیر گرم با اون بسکوییت های بای که میدادن خیلی میچسبید
    --------------------------
    پ.ن:
    تفاوت زیاد میشه پیدا کرد
    بیاید بیشتر به فکر تفاهم باشیم تا تفاوت
    رضا تهرانی میشه و میره دنبال درس و مشقش
    سعید هم پی زندگی خود
    تو هم ...
    من ...
    همش شد تفاوت ولی اگه دنبال تفاهم بگردیم میبینیم که هنوز که هنوزه با هم رفیقیم و چه تفاهمی بهتر از این...
    پاسخ:
    من با کی تفاهم دارم رفیق؟
    از آدرسی که دادم و پاتقمون بود میشه منو شناخت
    آخه به جز سعید و رضا بیشترین حضور رو من داشتم
    گه گاهی یارتون میشدم
    که قسمت این شد و بینمون فاصله افتاد
    البته فاصله مسافتی نه بلکه ... !!

    و در آخر:
    من هم یک اسم دارم
    با هم تفاهم داریم یا ... ؟؟!!
    پاسخ:
    حال و حوصله ی حدس زدن ندارم.
    منم بودم حوصله حدس زدن نداشتم...
    پاسخ:
    مجید؟
    و باز یادش بخیر که زمانی برایم بیا نماز بخون و برو روزه بگیر و حرف زشت نزن وغیره رو به یه اتوبوس تشبیه کردی که هرچی هم طرف بدوه بهش نمیرسه و نهایتآ خسه میشه و تلپی میفته و یکی سوار یه الگانز خوشکل میاد جلوش که بریم دختربازی و ...
    یادت میاد؟
    پاسخ:
    نه،یادم نمیاد
  • در جواب مجید؟
  • یعنی واقعا به این زودی یادت رفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!
    مشهد تابستان 89
    لینا لینا لیناچی ...
  • مهرشاد حسینی!
  • -----------
    از آدرسی که دادم و پاتقمون بود میشه منو شناخت
    آخه به جز سعید و رضا، من هم حضور داشتم
    گه گاهی یارتون میشدم
    که قسمت این شد و بینمون فاصله افتاد!!!
    ----------
    یادآوریش ازخودت بود
    امضا:رضا
    پاسخ:
    مریضی؟

    به به

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی