بعضی موقع ها خلاهای ذهنی باعث میشه یه حرف به دلت بشینه یا نسبت به حرفی موضع بگیری.منظورم اینه که اکثر چیزایی که من اینجا مینویسم شاید هیچ ربطی به خلاهای ذهنی تو نداشته باشه:
خدا کنه هیچوقت اول جاده ای که رو به افق هست گیر نکنی.اگه سرخی هنگام غروب آسمون رو هیچوقت ندیده باشی خب دلت هم براش هیچوقت تنگ نمیشه.بعضی موقع ها میگم کاش حصار زندان فقط دیوار بود،چون اونوقت اقلا هیچوقت پرواز پرنده ها رو نمیدیدی.چشمی که به لامپ های زرد 100 واتی عادت کنه دیگه نیازی به نور خورشید نداره.
من خیلی دلم تنگ شده.
خیلی...