شاید شده باشه آهنگی رو مدتها توی گوشیت داشته باشیش اما هیچوقت از درجه ی یه آهنگ ساده برات بالاتر نیومده باشه،شاید همه ش رو حفظ باشی اما هیچوقت نتونسته باشی باهاش ارتباط برقرار کنی.یکی از شبایی که حالت خیلی گرفته س دراز کشیدی و به سقف نگاه میکنی و داری با هدفون موبایلت آهنگ گوش میدی که این آهنگ شروع به پخش میشه.چنان به دلت میشینه و باهاش ارتباط برقرار میکنی که باخودت فکر میکنی این بهترین آهنگ دنیاست.
بعضی موقع ها خلاهای ذهنی باعث میشه یه حرف به دلت بشینه یا نسبت به حرفی موضع بگیری.منظورم اینه که اکثر چیزایی که من اینجا مینویسم شاید هیچ ربطی به خلاهای ذهنی تو نداشته باشه:
خدا کنه هیچوقت اول جاده ای که رو به افق هست گیر نکنی.اگه سرخی هنگام غروب آسمون رو هیچوقت ندیده باشی خب دلت هم براش هیچوقت تنگ نمیشه.بعضی موقع ها میگم کاش حصار زندان فقط دیوار بود،چون اونوقت اقلا هیچوقت پرواز پرنده ها رو نمیدیدی.چشمی که به لامپ های زرد 100 واتی عادت کنه دیگه نیازی به نور خورشید نداره.
من خیلی دلم تنگ شده.
خیلی...
بعضی موقع ها خلاهای ذهنی باعث میشه یه حرف به دلت بشینه یا نسبت به حرفی موضع بگیری.منظورم اینه که اکثر چیزایی که من اینجا مینویسم شاید هیچ ربطی به خلاهای ذهنی تو نداشته باشه:
خدا کنه هیچوقت اول جاده ای که رو به افق هست گیر نکنی.اگه سرخی هنگام غروب آسمون رو هیچوقت ندیده باشی خب دلت هم براش هیچوقت تنگ نمیشه.بعضی موقع ها میگم کاش حصار زندان فقط دیوار بود،چون اونوقت اقلا هیچوقت پرواز پرنده ها رو نمیدیدی.چشمی که به لامپ های زرد 100 واتی عادت کنه دیگه نیازی به نور خورشید نداره.
من خیلی دلم تنگ شده.
خیلی...