دنبالش که بگردی،همه جا هست
خوب که استفاده کنی،همیشه هست...
ساعتی از عصر گذشته بود که مکالمه تلفنی ام با دوستی آغاز شد
کمی به احوالپرسی و نهایتا به کاری که داشت
گرماگرم سخن بودیم و مستغرق امواج کلمات،همراه با نسیم خنک شوخی و تشعشعات گرم بحث
تمام فکرم معطوف مکالمه بود
چون دقایقی به یک حالت بودم،دستوری از مغز به بدن رسید که کمی تکان بخور و کش و قوسی به بدن بده
همان حالت نشسته را با فشار پا به زمین و فشار کمر به صندلی،به حالتی مایل به عقب تغییر دادم
بدنم اینک،نیمه دراز کش و درشیبی مایل به عقب است.
-----
قبلا هم عرضه داشته ام به محضر مبارکت که گاهی شطحیاتی عریض را مقدمه میکنم به قدوم یک جمله متن
-----
اگر بناست کاری انجام بشود،باری برداشته یا حرکتی صورت بگیرد،همه باید باشند نه مثل این...
-----
مکالمه خوب پیش میرفت که ناگهان زمین و زمان بهم ریخت
و این همانجایی ست که دنبالش میگشتم
-----
نه مثل این صندلی که یکی از پایه هایش کم آورد.
صندلی شکست.مکالمه نا تمام ماند.دستم نابود شد و
امتی خندیدند.
-----
سخت بود،اما گذشت.
حق.