-
مگر که گاهی آهی کارگر شود، وگرنه این روزها همه ی اشک ها طرح شبنم خورده اند و وارداتی اند.
حالا هرچه میخواهی داد بزن و فریاد که اگر افسارت را دادی و به داشته هایت نگاه نکردی؛ فردایی،پس فردایی میرسد که می بندندت به درخت خشکیده ای و فلنگ را می بندند.
آن وقت است که علی می ماند و حوضش...
-
من اگر
تو اگر
و هرکس دیگر اگر تمرین نکنیم و آماده نباشیم، اول مسیر، نفس کم می آوریم و می مانیم از راه.
می مانیم و می بینیم آنهایی را که می روند و می رسند و می برند.
آن وقت ماییم و حوضمان...
می مانیم و نمی رسیم و می بازیم.
باید برسیم به جام جهانی
و جام جهانی را به نتیجه برسانیم تا بیاییم توی چشم و دیده شویم
اصلا تمام آرزو و هدف ما همین دیده شدن است.
-
پارسال، جام جهانی را توی پاسگاه بودم.
زیر کلاه بافتنی خدمت
پشت نرده های بلند سبز.
این طرف پرچین دلتنگی
کنار ساعتی که خوابیده بود از بس که مرده بود.
یادت هست؟
قبلا گفته بودم:
تا روزهایی که برایش عزا گرفته ام توی تقویم جیبی ام دو صفحه بیشتر نمانده واین یعنی امسال باید دستهایم را دور میله های قفس حلقه کنم و سرم را به آن تکیه دهم ،چشمانم را ببندم و واضح ترین تصاویر ذهنیم را مرور کنم...
توی قرآن خوانده ام...
یعقوب یادم داده...
[دلبرت که کنارت نباشد کوری بهتر است]
-
امسال، جام را توی زمینم، باید خودم را آماده کنم.
بروم و برسم و ببرم توی این جام تا دیده شوم.
-
بلندترین ارتفاعی که موجب مرگم میشود
افتادن از چشم شماست
ارباب،دریاب...
مگر که گاهی آهی کارگر شود، وگرنه این روزها همه ی اشک ها طرح شبنم خورده اند و وارداتی اند.
حالا هرچه میخواهی داد بزن و فریاد که اگر افسارت را دادی و به داشته هایت نگاه نکردی؛ فردایی،پس فردایی میرسد که می بندندت به درخت خشکیده ای و فلنگ را می بندند.
آن وقت است که علی می ماند و حوضش...
-
من اگر
تو اگر
و هرکس دیگر اگر تمرین نکنیم و آماده نباشیم، اول مسیر، نفس کم می آوریم و می مانیم از راه.
می مانیم و می بینیم آنهایی را که می روند و می رسند و می برند.
آن وقت ماییم و حوضمان...
می مانیم و نمی رسیم و می بازیم.
باید برسیم به جام جهانی
و جام جهانی را به نتیجه برسانیم تا بیاییم توی چشم و دیده شویم
اصلا تمام آرزو و هدف ما همین دیده شدن است.
-
پارسال، جام جهانی را توی پاسگاه بودم.
زیر کلاه بافتنی خدمت
پشت نرده های بلند سبز.
این طرف پرچین دلتنگی
کنار ساعتی که خوابیده بود از بس که مرده بود.
یادت هست؟
قبلا گفته بودم:
تا روزهایی که برایش عزا گرفته ام توی تقویم جیبی ام دو صفحه بیشتر نمانده واین یعنی امسال باید دستهایم را دور میله های قفس حلقه کنم و سرم را به آن تکیه دهم ،چشمانم را ببندم و واضح ترین تصاویر ذهنیم را مرور کنم...
توی قرآن خوانده ام...
یعقوب یادم داده...
[دلبرت که کنارت نباشد کوری بهتر است]
-
امسال، جام را توی زمینم، باید خودم را آماده کنم.
بروم و برسم و ببرم توی این جام تا دیده شوم.
-
بلندترین ارتفاعی که موجب مرگم میشود
افتادن از چشم شماست
ارباب،دریاب...
پیش ازاینها منتظر بروزتان بودیم!
اشعار آئینی مربوطه پیشنهادی:: جامه دران(بیابانکی) - باکاروان نیزه(قزوه) - توفان واژه ها(برقعی) .
موقع انتخاب کردن جونم بالا میاد، امسال برخلاف هرسال ببیش از دو گزینه(کانون واقوام) پیش روست.
_چیذر؟
الهادی؟
پناهیان؟
میثم مطیعی؟
محمد طاهری؟
بازار(حاج منصور)؟
هلالی؟
مقدم؟
سیب سرخی؟
حدادیان(سرکوچمون)؟
سازور؟
خوابگاه؟
دانشگاه؟
مختاری (کانون)؟
گیج گیجما!
ایشالا خودش رزق رو اکمل و احسن عطا کنه!