توی یک جامعه شهری ، که اتوبان های زیادش و ترافیک سنگین اتوبان های زیادش و اقلیت رو به افزایش ماشین های اِیربَگ دار در ترافیک سنگین اتوبان های زیادش ناحق ترین ادعای مدرن بودن رو هم دارن ، باید مطمئن بود که به مرور زمان روی هیچ چیز خاک نمیشینه بلکه این چربی و دوده هست که سطح همه چیز رو سریعا میپوشونه و ما سریعا نمیفهمیم.اصلا نمیفهمیم.تا زمانی که هر چیزی رو لمس نکنیم و به چِکِنه و چسبناک بودنش پی نبریم.
و مشکل اینجاست که این چربی و دوده اصلا نمیتونه وظیفه ی مهم خاک رو انجام بده.باعث پوسیدن و تجزیه شدن که نمیشه هیچ ، ازشون جلوگیری هم میکنه.
حالا ما با چیز های از کار افتاده بی شماری مواجه هستیم که با کلفت تر شدن اون لایه کثیفِ روی سطحشون ، خیلی سیاه و زشت شدن ولی هنوز سر جای خودشون ایستادن و تا ابد هم می ایستن.
اینجا نه آیینه ای وجود داره نه کسی خودش رو با بقیه سیاه شده ها جمع میبنده.
این جامعه شهری شده یه چرخه غلط که با اَدا های مدرن بودنش زندس.فقط همین.
و مشکل اینجاست که این چربی و دوده اصلا نمیتونه وظیفه ی مهم خاک رو انجام بده.باعث پوسیدن و تجزیه شدن که نمیشه هیچ ، ازشون جلوگیری هم میکنه.
حالا ما با چیز های از کار افتاده بی شماری مواجه هستیم که با کلفت تر شدن اون لایه کثیفِ روی سطحشون ، خیلی سیاه و زشت شدن ولی هنوز سر جای خودشون ایستادن و تا ابد هم می ایستن.
اینجا نه آیینه ای وجود داره نه کسی خودش رو با بقیه سیاه شده ها جمع میبنده.
این جامعه شهری شده یه چرخه غلط که با اَدا های مدرن بودنش زندس.فقط همین.