همه سمت صدا خیز برداشتن و با لبخند ملیحی به داستان گوش میدن
همه جمع اند و اوضاع روبراهه
شهرزاد قصه گو هم داره داستان پادشاهی رو میگه که سه تا پسر داشته...
آخر این قصه،یکی از این پسرها که آدم خوش قلب ومهربونی بوده پادشاه میشه و تا آخر عمر با خوبی و خوشی زندگی میکنه!
---
ولی اگه کسی نفهمید،تو که فهمیدی...
اونی که گوشی رو به چادر پادشاه رسوند،بس که تیر به کمرش خورده بود،افتاد و مُرد.
هیچ کس تنها نیست!
---
پاشو یه نگاهی به دور و برت بنداز...