خروج اضطراری

فـایراگزیت (fireexit) یعنی خروج اضـطراری
به هنگام آتش.

f4designer@gmail.com
f4designer@hotmail.com

نویسندگان

۱۵ مطلب در آبان ۱۳۹۰ ثبت شده است

تمام ذوقم درآن روزهای بارانی این بود که چترهای نویی را که پدرم از بندر خریده باز کنم و بروم زیر باران.
سرم را که از زیر پتو بیرون میکشیدم میدیدم هوا آنطور که ساعت میگوید روشن نیست،واین یعنی امروز هوا خیلی ابریست وکافی بود ببینم کوچه مان خیس است تا صبحانه خورده و نخورده خودم برسانم به کوچه کلی حال کنم که دارم زیر باران راه میروم و خیس نمیشوم.
حس خوبیست وقتی میتوانی چکمه های سفید باغبانی را که 10 شماره از پایت بزرگتر است را بپوشی وتا قسمت های عمیق آب جمع شده ی کوچه بروی.
دلم برای دستکش های بافتنی آن روزهایم تنگ شده که رد سوختگی بخاری برقی توی هال رویش را زرد کرده بود.
عاشق این بودم که از توی لباس های گرم توی هوای سرد بایستم و ها کنم و خوشحال باشم که دارم به آسمان،ابر قرض میدهم.
____
الان یک ساعت و نیم است که اینجا بی حرکت ایستاده ام.
باد سرد،دانه های باران را مثل شلاق روی صورتم میزند:مبادا سر پست بخوابی.

نوشتم دوستی باید درعین محبت آمیز بودن عاقلانه هم باشه.
نوشت عاقلانه یعنی چی؟
نوشتم:
غذایی که باید با حرارت پخته شه اگر با گرمای بیش از حد مواجه بشه میسوزه.
عقل مانع از زیاد شدن گرمایی هست که به رفاقت میرسه تا نسوزه.
_
امروزکه توی پاسگاه زیر قابلمه غذامون ناغاقل خاموش شده بود پلویی خوردیم به غایت شفته و نخوردنی.
_
باید براش بنویسم:
عقل باید مراقب این هم باشه که گرمای محبت کم نشه،
تا رفاقت رو شفته نکنه.

شدم مثل کوه...
طنین صدای دلم در ذهنم می پیچد.
____

پ ن:زمستان نزدیک است.
                نگران بارش برف هستم.
  زود است برای پیر شدن.

گاهی معیار انسان برای گذشت زمان متفاوت میشود از آنچه که تا بحال در ذهنش تعریف شده بوده.
خیلی موقع ها دقیقه و ساعت و روز و هفته ای که روی زمین میگذرد اصلا ربطی ندارد به آنچه که بر تو گذشته.
مثلا همین 10 روزی که روی زمین گذشت طبق محاسبات من 25 روز بر من گذشت.
___
پ ن:زندگی ست دیگر،میگذرد.

هرچند شنگول و منگول و حبه انگور میدانستند نباید بی احتیاطی کنند اما باز هم گول دستان رنگ شده ی گرگ طماع دندانگرد را خوردند.
من و توهم میدانیم که نه پشت ساعت جایی ست که بشود پنهان شد نه شکم گرگ جایی ست که بتوان هنگام خواب آن را درید و جای طعمه ها سنگ گذاشت!
___
پ ن :هرچند باتاخیر اما آفتاب به قرار خود پایبند است،طلوع میکند.
___
بعد از پ ن:هرچند دیر به دیر،اما به حضور خواهم رسید.